چند نكته در باب جنجال تازه محسن چاوشي و آسيبشناسي وضعيت هوادارانش در فضاي مجازي
آن موقع که تا لوکیشن «سنتوری» پیاده میرفت و پول بلیت اتوبوس هم نداشت، شما کجا بودی؟!
سينماي ما- مرسده مقيمي: سالها از هواداریام برای محسن چاوشی میگذرد، مدتی را در دنیای مجازی نبودم، زمانی بودم اما نه با نام خودم، مدتی هم با نام خودم فعالیت کردم و حالا چند وقتی میشود که لذت شنیدن صدایش را با دنیای مجازی هواداریاش خراب نمیکنم! راستش دعوا بر سر اینکه "محسنم" صدایش کنند یا "سلطان"، بیانیه نوشتن برای مخالفانش که هر روز حرف تازهای میزنند و ... وقت آدم را برای شنیدن صدایش میگیرد. زمانی خودم هم از این قماش بودم و وقت میگذاشتم برای جواب دادن به این و آن، وقت میگذاشتم برای اثبات هواداری! بعد که زمان گذشت با خودم فکر کردم که چه؟ هِی بنشینم و بنویسم بعد هم خیلیها دست بگیرند که هواداران چاوشی همهی فکر و ذکرشان این است که کدام بیشتر قربانصدقهی محسن بروند! (این دقیقا جملهی یکی از دوستان نزدیک به چاوشی است) خلاصه که دیدم شنیدن آن صدا که التیامبخش تمامی ناملایمت است برایم، را محدود کردهام تا برسم به بیانیه نوشتن، اثبات هواداری کردن، من قدیمیترم در هواداری تو جدیدتر، من بیشتر دوستش دارم تو کمتر و ... محیط هواداران چاوشی محیطی به شدت اعصاب خردکن است که فقط تمرکزم را برای بلعیدن صدایش میگرفت و انصافا هیچ ثمری جز بهم ریختگی نداشت. با خودم گفتم چاوشی مرا بشناسد یا نه چه تفاوتی دارد؟ و تصمیم گرفتم به اقتضای شغلم فقط پس از هر آلبوم یا تک آهنگ دست به قلم شوم، برای حریص نوشتم و دیدم نخیر هواداران چاوشی مطلب را خوانده نخوانده جوابهایشان را آماده کردهاند و طبق معمول چاوشی کاری به کار ما ندارد، ما توی سر خودمان میزنیم و او در استدیوی شخصیاش از دردهای مشترکمان میخواند.
از آن پس بود که مصمم شدم دیگر ننویسم و ننوشتم. او خواند و من گوش سپردم، او خواند و من عاشقی کردم، او خواند و من اشک شدم... دور شدن از فضای هواداران چاوشی، جواب ندادن به حسادتهای فلان خواننده که روزی کنار محسن میایستاد و صدایش فقط بکوکال اثر بود! و حالا از ضعف چاوشی میگفت، آرامشبخش بود. دیگر به جای بیانیه نوشتن علیه آن خواننده پوزخندی میزدم و صدای اسپیکرم را میبردم بالا... البته در این میان مشغلههای حرفهام هم مزید بر علت بود تا از این دنیای متلاطمی که هواداران چاوشی برایش ساختند فاصله بگیرم اما نقل محافل امروز (نه تنها چاوشایی که محافل موسیقی) حکایت دیگری است، ظاهرا هواداری در اعتراض به همکاری محسن چاوشی با صدا و سیما حرفی زده که اگر کسی به یک متکدی سر چهارراه میگفت حتما آن طرف هرچه بلد بود بارش میکرد! از چاوشی شماره حساب خواسته تا برایش پول بریزد تا چاوشی مجبور نباشد به خاطر پول برای صدا و سیما بخواند! تصور چهرهی محسن چاوشی پس از خواندن این حرف کار سختی نیست، آنها که جنوبیها را میشناسند از دل نازکشان خبر دارند.
به دوستی بسیار عزیز قول داده بودم و پیش خودم هم قسم خورده بودم که دیگر برای دنیای مغشوش و مشوش هواداران چاوشی دست به قلم نشوم و نشدم اما نمیشود که کسی به علت مخالفت با تصمیمی از سوی چاوشی شخصیت او را نشانه برود و هوادارانش سکوت کنند و من جزء این هوادارنم، هوادارانی که با هر گردنی که چاوشی برای مجوز در ارشاد کج کرده زیر لب نذری کردند! هوادارانی که حتی وقتی چاوشی از دادن جوابی چند خطی به آنها خودداری میکرد، به جای اینکه از بیحرمتیای که در حقشان شده ناراحت باشند جویای احوالش بودند تا مبادا حال صدا زخمی خوب نیست که جوابشان را نمیدهد بعد که خیالشان آسوده میشد که او خوب است، داد و هوار مجازی راه میانداختند اما در خفا برایش جان میدادند!
این که چاوشیِ ما حالا اینجا ایستاده قبول که با یاری هوادارانش بوده اما اینکه برخی تصور میکنند چاوشی برای ماشین زیر پایش هم باید ممنون هوادارانش باشد چون آنها آلبومهایش را خریدهاند، بیرودربایستی تصوری عمیقا بلاهتبار است. آن صدایی که شما را سحر میکند و آن آهنگسازیای که کیش و ماتتان میکنند بخشی استعداد خدادادی و بخشی حاصل تلاش خود اوست؛ یقیقا حمایت هواداران پشتوانهایست سترگ که اگر نبود استعداد چاوشی میتوانست خلاصه شود در گپ و گعدههای خانوادگی، اما بیایید کمی فخر نفروشید به کسی که حنجرهی زخمیاش التیام زخمهای شماست شما در ازای حمایتتان آرامش گرفتید و با تحریرهایش عشق را نفس کشیدید باور کنید همانقدر که وقتی چاوشی میگوید فقط برای ما کار میکند لبخند بر لب ما مینشیند و از خود میپرسیم که یعنی رفاه خودش برایش مهم نیست؟ فقط برای ما؟ همانقدر خندهدار است که شما بگویید هواداریتان فقط برای شهرت بیشتر چاوشیست! مهر میگیرید، مهر میدهید، ارتباطات است و طبعا دوسویه، منت گذاشتن و توقع داشتن در هر ارتباطی آن ارتباط را به اضمحلال میکشاند.
نه چاوشی بی ما تاب میآورد نه ما بی او حالا اگر یک عده دوست دارند خرابش کنند بهترین راه را برگزیدهاند! چاوشی مثل هر انسانی قابل نقد است من هم با خواندن او در صدا و سیما مخالفم (اما میشود حدس زد پشت این همکاری با صدا و سیما آن هم برای چنین برنامهای دلیلی وجود دارد که بهتر است ندانسته قضاوتش نکنیم) ، من هم دوست دارم زنده باشم و ببینم روزی را که چاوشی رفیقبازیهایش را تعطیل کرده و به سبب رفاقت با [...] روی تیتراژ برنامهای ابتدایی نمیخواند! (البته دلیل این یکی فکر نمیکنم به رفیقبازیهای متداول چاوشی برگردد) من هم به برخی تصمیمات چاوشی نقد دارم، اما کثیفترین راه است تحقیر کسی که ادعای هواداریاش را داریم! شمارهحساب؟؟!! آن موقع که تا لوکیشن سنتوری پیاده میرفت پول بلیت اتوبوس هم نداشت شما کجا بودی؟! چرا شمارهی حساب نخواستی؟! آن موقع که به استناد نامهی آخر خودش بالا و پایین میرفت، دولا و راست میشد، سر خم میکرد و ما هوادارانش برای مجوزدار شدنش نذر میکردیم و خودمان را به آب و آتش میزدیم، شما دقیقا کجا بودی؟ شاید حسابت را پر میکردی که حالا شمارهحساب بخواهی!
تحقیر کردن و دلشکستن به حد کافی کثیف هست، حتی اگر طرف مقابلت دشمن باشد، وای از وقتی که ادعای دوستی کنی و اینقدر ساده بشکنی... لابد برای غرور و دل شکسته شده هم پول در حسابت داری که شمارهحساب بگیری و درستش کنی!
گمانم اتفاق بدی نیفتد اگر هنگام عصبانیت از چیزی که خوشایندتان نیست کمی سکوت کنید تا راه بیان درستش را بیابید بعد حرفتان را بزنید. هوادار محترم! یک لحظه از تصمیم چاوشی عصبانی شدی حرفت را زدی لابد برای خودت هورا هم کشیدی که عجب حرفی زدم! همیشه همین است آدم در عصبانیت تصمیم میگیرد بعد باید بگردد دنبال راهی برای جبران، اگر راهی باشد! در صورتی که چند دقیقه صبر کردن آن عصبیت را از بین میبرد و فاجعه به بار نمیآورد.
در ادامه روی صحبتم با توست محسن چاوشی:
شنیدهام به تو چه گفتهاند و حق میدهم که ناراحت باشی، حسی که از خواندن آن حرف بیرحمانه داشتهای را به عنوان کسی که از نفرین کنارت بودهام میفهم اما رفیق خوب همانقدر که در نامهی آخرت نوشتی که ما از تو هیچ نمیدانیم (!) به جایش تو از ما میدانی، از گریهها، از شب بیداریها، از پای به پای تو درد کشیدنها و ... یک نفر حرفی زده گذاشتی به حساب همه؟!
وبمسترت را میشناسم و خوب میدانم بسیار دوستت دارد و شناخت نه چندان کمم از او به من میگوید که این قهر کردن از هواداران پیشنهاد اوست، یادم میآید، آن موقعها هم که کسی توهینی میکرد و او با علاقهای که به تو داشت و میدانم که همچنان دارد هیچگاه برنمیتابید از سایت هواداران یا از وبلاگ شخصیاش قهر میکرد، بعد یک عدهای جمع میشدیم برمیگرداندیمش! آنها که بهادر شمس را میشناسند با قهر کردنهایش آشنا هستند، قهرهایی که اکثرا علتش محسن چاوشی بود و بس! قهر کردن همیشه تصمیم اول و آخرش بود و به دوستان نزدیکش هم همیشه همین توصیه را داشت و حالا احساس میکنم این توصیه را به تو کرده اما چاوشی عزیز حالا که تو سی و سومین سال از عمرت را هم تمام کردهای و داری سالهای جوانی را به سرعت سپری میکنی و روز به روز با تجربهتر میشوی، وبمستر عاشقپیشهات چند سالیست که از دنیای بچگیاش فاصله گرفته و در شور و حال جوانی است، او مثل خیلی از هوادارانت تو را دیوانهوار دوست میدارد و شاید من این را بهتر از هرکسی بدانم! و این عشق دیوانهوارش تصمیماتش را همیشه احساسی کرده و میکند.
او هوادار است و با هر سمتی هوادار میماند و خاصیت هواداری هم تعصب است شاید برای همین است که نباید در هرچیزی گوش به حرفش باشی؛ تو خوب میدانی که متعلق به یک نفر نیستی و قرار هم نیست با اهانت یک نفر با کسانی که خوب میدانی "زندهان با نفس خیال چشمات" قهر کنی! ما یک خانوادهایم، چیزی نمانده این خانواده ده ساله شود، مگر رئیس خانواده به خاطر اهانت کسی که اصلا معلوم نیست عضو این خانواده باشد یا نه، قید همهی خانواده را میزند؟! اصلا فرضاً که این اهانت از سوی یکی از اعضای همین خانواده شده باشد مگر میشود در یک خانوادهی چند میلیونی همه جوانب ادب رعایت کنند؟! نمیشود این میان یکی سرکش باشد و احترام نگه ندارد؟! تازه میشود آن یک نفر هم به سبب تعصب بیش از حدش روی تو و شأن موسیقاییات از کوره در رفته باشد که البته میدانم باز هم توجیه مناسبی نیست اما قابل گذشت است.
خرمشهری نازنین، کسی حق ندارد شخصیت کسی را زیر سوال ببرد اما این که تو برای دلخوریات از فردی تصمیم بگیری خانوادهات را تنها بگذرای و مجال بدهی به برخي خبرنگاران عاشق جنجال و حاشیه که از بهم ریختن خانوادهی منسجم و متحد چاوشی با دمشان گردو بشکانند و تیتر یکشان را اختصاص دهند به خیالپردازیهایی که نزدیک به یک دهه است در ذهنشان چرخ میخورد! تلخ است... (البته خوشحالم که با وجود توصیه به قهر جواب آن برخيها را دادی و نگذاشتی به خیالپردازیهایشان ادامه بدهند!)
چاوشی عزیز هواداران پیشبینی میکردند که صدا و سیما شأنت را نشناسد و این بود دلیل عصبانیت و ناراحتیشان، قطعا تصور حال ما وقتی تیتراژ نصفه و نیمه پخش شد، برایت سخت نیست!
بچهی خرمشهر میدانی که هر لحظه با تو بودهایم، من نه برای این کنارت بودن منتی بر سرت میگذارم نه به خاطرش توقعی دارم من از تو هیچ انتظاری ندارم انتظار من از عشق است، از عشقی که تو خوب میدانی در این خانواده همیشه بوده و همیشه هم میماند، امیدوارم باز شدن مجدد سایت هواداران ثمرهی همان عشقی باشد که همهمان بدان آگاهیم و به سبب همین عشق ناراحتکننده است جملهای که وبمسترت با چاشنی لجبازی (البته شاید هم لجبازیای در کار نباشد و تنها ادامهی دلخوریات باشد از همان یک نفر) روی صفحهی فیسبوکش قرار داده: "قطعه تيتراژ خوانده شده توسط محسن چاوشي با كيفيت اصلي پخش نخواهد شد."
رفیق خوب، دستنوشتههایت در شبکههای اجتماعی برای اعضای خانوادهات دلگرمکننده است و نباید بگذاری جای خالیاش طولانی شود، نباید بگذاری سرسنگینیات روی دل اهالی خانهات آوار شود رفیق... گرچه گفتم من از تو هیچ انتظاری ندارم، اما تا دلت بخواهد از عشق متوقعم...
نظرات شما عزیزان:
|